پرونده 8 هزار صفحهای قاتل سریالی زنان کرج، صبح دیروز در شعبه 71 دادگاه کیفری استان گشوده شد. پلیس و مقامات قضایی از سال گذشته تاکنون تحقیقات زیادی را درباره امیدبرک، جنایتکار 23سالهای که مرتکب 10جنایت شده بود، انجام دادند تا زمینه برگزاری محاکمهای عادلانه مهیا شود.
امید که متهم اصلی این پرونده است، اواخر سال 85 در لنگرود و آستانه اشرفیه 2 زن را به انگیزه سرقت طلاهایشان به کام مرگ کشاند و بعد از ازدواجش با یک دختر 16 ساله به نام مریم برای ادامه زندگی به شهرستان کرج آمد.
اواخر سال 86 بود که او آدمکشیهای خود را از سر گرفت و این بار طعمههای خود را از بین زنانی انتخاب کرد که کنار خیابان منتظر تاکسی بودند. مرد جوان که در نقش مسافرکش ظاهر میشد، طعمههای خود را سوار خودرو میکرد و بعد از انتقال آنها به خانهاش یا محلهای خلوت، آنها را مورد آزار و اذیت قرار میداد. سپس این افراد را به قتل میرساند و بعد از سرقت طلاها و لوازم همراهشان، اجسادشان را حوالی بزرگراههای کرج رها میکرد.
این تبهکار مخوف، جنایتهایش را بسیار هوشمندانه انجام میداد و هیچ سرنخی از خود به جا نمیگذاشت. با این حال تشابه شیوه قتلها و آثار بهجامانده از عامل جنایت در محل کشف اجساد، کارآگاهان اداره آگاهی کرج را متوجه سریالی بودن قتلها کرد.
جنایتهای امید و تحقیقات پلیسی برای دستگیری او ادامه داشت تا اینکه جسد هشتمین قربانی نیز در اطراف کرج پیدا شد. پروندهها یک به یک روی میز ماموران قرار میگرفت و آنها که میدانستند قتلها توسط یک نفر و بهصورت سریالی رخ دادهاند جستوجوی گستردهای را برای شناسایی مرد جنایتکار آغاز کردند.
ماموران در این مرحله به بررسی نکات ریزی پرداختند که در پرونده وجود داشت. آنچه مسلم است اینکه قاتل از قدرت بدنی بالایی برخوردار بود؛ چراکه همه قربانیان خود را خفه کرده بود و این کار قدرت زیادی میخواست. همچنین مشخصات جسمی مقتولان حکایت از آن داشت که قاتل، زنانی با قد متوسط، میان اندام یا لاغر اندام را برای قتل انتخاب میکند تا بتواند به راحتی آنها را به قتل برساند.
همچنین فاش شد این مرد از مارک خاصی برای لاستیک ماشینش که احتمالا پیکان بود، استفاده میکند. علاوه بر این موارد، بررسی صحنه جرم در 8 پرونده جنایت، حکایت از آن داشت که قاتل یک نشانه مانند کیف یا کفش از مقتولان خود برمیدارد و اجساد همیشه چیزی از لباس خود کم داشتند.
پلیس به این نتیجه رسید که قاتل میخواهد چیزی از مقتولان به یادگار داشته باشد تا هرگز آن قتل را فراموش نکند. البته بهنظر میرسید که وی جواهرات آنها را هم سرقت میکرده است.
گشتهای نامحسوس در محدوده جرم به راه افتاد و ماموران در ساختمانهایی که بهنظر میرسید قاتل، قربانیان خود را در آنجا به قتل رسانده باشد، مستقر شدند و منازل مجردی در کرج تحت کنترل درآمد. ضمن اینکه تمامی مسافرکشهای شخصی تحت نظر قرار گرفتند؛ چراکه پلیس به این نتیجه رسیده بود که قاتل تحت عنوان مسافرکش قربانیان خود را شکار میکند.
دهها مامور مشغول به کار شدند و تماسهایی را که قبل از قتل با مقتولان گرفته شده بود، کنترل کردند. سرانجام مشخص شد چند نفر از مقتولان پیش از جنایت با یک شماره خاص تماس گرفتهاند. صاحب آن شماره تلفن شناسایی شد و او کسی نبود جز امید، جوان 23ساله.
بررسی سوابق امید نشان داد وی7 فقره سابقه کیفری ازجمله ربودن زنی جوان که کارمند یک اداره بوده را در سوابق خود دارد.طبق محتویات آن پرونده، زن کارمند بعد از مقاومت موفق به فرار از دست امید شده و در سال 86 او را به پلیس معرفی کرده بود. محل سکونت امید با محلهایی که اجساد کشف شده بود، تقریبا در یک محدوده قرار داشت.
بنابراین عملیات ضربتی پلیس برای دستگیری او آغاز شد و منزل امید 80 روز بعد از فاش شدن سریالی بودن قتلها شناسایی شد اما او از آن خانه نقل مکان کرده بود.
صاحبخانه تایید کرد امید پیکانی قهوهای رنگ دارد که با آن تردد میکند. تلفنهای امید تحت کنترل درآمد و سرانجام مشخص شد او به اتفاق همسرش از کرج خارج شده و در رامسر به سر میبرد.
در نهایت پلیس موفق شد ظرف 24 ساعت بعد از شناسایی خانه قبلی امید، او را در حالی که به اتفاق همسرش در یک پلاژ ساحلی مخفی شده بود، دستگیر کند و پرونده جنایات این قاتل سریالی بسته شود.
امید بعد از چندین جلسه بازجویی به 8 فقره قتل در کرج و 2 جنایت در شمال کشور اعتراف کرد. او در نخستین جملهاش به ماموران گفت: اصلا فکر نمیکردم دستگیر شوم. من خودم را زرنگتر از پلیس میدانستم.
از طرفی هنگام جنایت دچار عذاب وجدان نمیشدم. من از اینکه زنان را به قتل میرساندم ناراحت نبودم. قصد داشتم به قتلها ادامه دهم و اگر دستگیر نمیشدم قطعا این کار را میکردم.
با این اعترافات بود که پرونده قاتل سریالی از مرحله تحقیقات مقدماتی گذشت و بعد از صدور کیفرخواست، این پرونده به شعبه 71 دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد.
قبل از دادگاه
قاضی عزیز محمدی و 4مستشار دادگاه با مطالعه دقیق پرونده، دستور برگزاری جلسه محاکمه را در وقت فوقالعاده تعیین کردند و صبح دیروز این مرد به دادگاه کیفری منتقل شد تا پای میز محاکمه قرار بگیرد.
با حضور قاضی عزیزمحمدی و 4 قاضی مستشار دادگاه «سری، بومی، واعظی و محمدی کشکولی»، دادگاه رسمیت یافت و ابتدای جلسه، قاضی سیفی نماینده دادستان با حضور در جایگاه به تشریح جزئیات پرونده با توجه به کیفرخواست صادره از سوی دادسرای عمومی و انقلاب کرج پرداخت.
قاضی سیفی ابتدا گفت: متهم ردیف اول، امید برک متولد 1364 است. وی راننده مسافرکش بوده و متهم به 10فقره قتل عمدی، سرقت اموال قربانیان و مخفی کردن ادله جرم است.
وی 2 زن را در 2 شهر آستانه اشرفیه و لنگرود به قتل رسانده که جسد هر دو نفر به فاصله 15 روز کشف شد. سپس زن دیگری را در بهمن 86 در فاز 4 مهرشهر کرج، چهارمین قربانی را در اسفند 86 در چهارباغ هشتگرد، قربانی بعدی را 29 فروردین 87 در جاده قزلحصار، ششمین قربانی را 9 اردیبهشت 87 در کمالشهر کرج، هفتمی را در اردیبهشت 87 در رضوانیه کرج، هشتمین قربانی را 8 خرداد در بلوار ارم، روبهروی فرودگاه پیام، نهمین نفر را 27 خرداد 87 در کمالشهر کرج و آخرین قربانی را تیر 87 در قزلحصار کرج به قتل رساند و بعد از سرقت اموالشان، اجسادشان را در حالی که ملحفه پیچ کرده بود، در محلهای خلوت رها کرد.
نماینده دادستان افزود: متهم ردیف دوم این پرونده مریم 18 ساله « همسر امید» که متهم به معاونت در قتل عمدی 6 نفر و معاونت در 6 فقره سرقت و مخفی کردن ادله جرم از جمله کیف و کفش و معاونت در فروش طلاهای قربانیان است.
سیفی ادامه داد: متهم اصلی این پرونده در همان بازجوییهای اولیه به ارتکاب جنایتها اعتراف کرده است و طبق نظریه پزشکی قانونی نیز از صحت و سلامت عقلی برخوردار است. در هرصورت با توجه به بازسازی صحنه قتلها و اقرار صریح متهم ردیف اول و دوم درخواست حکم مقتضی را از دادگاه محترم دارم.
بعد از اظهارات نماینده دادستان، هریک از اولیای دم با حضور در جایگاه، از دادگاه برای متهم درخواست قصاص در ملأ عام کردند و به این ترتیب، امید برای دفاع از خود در جایگاه قرار گرفت تا به سؤالات قضات دادگاه پاسخ دهد.
دردادگاه
- قاضی: علاوه بر جنایتها، در این پرونده ماجرای ربودن یک زن در قزوین مطرح است. ماجرای آن را برایمان توضیح بدهید؟
امید: من قصد ربودن وی را نداشتم. تازه ساکن کرج شده بودم و او را بهعنوان مسافر سوار خودروام کردم. اما کمی از مسیر را اشتباه رفتم و او به محض دیدن ماموران شروع به داد و فریاد کرد. بعد هم از من به اتهام آدم ربایی شکایت کرد و با گرفتن 100 هزار تومان خسارت، رضایت داد.
- چند بار محکومیت کیفری داری؟
3 مورد که همگی سرقت بود.
- چه سالی ازدواج کردی؟
سال 84
- یعنی یکسال بعد از ازدواجت، قتلها را شروع کردی؟
بله. اما دست خودم نبود.
- طبق کیفرخواست صادره شما متهم به 10 فقره قتل عمدی هستید، چه دفاعی دارید؟
قصد کشتن نداشتم. زمانی که آنها را میکشتم در حال خودم نبودم و نمیدانستم چه کار میکنم.
- شما از شمال به کرج عزیمت کردی برای اینکه این کار را کنار بگذاری، پس چرا دوباره ادامه دادی؟
جنون به من دست میداد و در حالت عادی نبودم.
- شما در طول یکسال و 6ماه مرتکب 10 فقره قتل شدی، معقول نیست که ادعا کنی دست خودت نبوده و جنون داشتی؟
در پزشکی قانونی تنها یک پزشک مرا مورد معاینه قرارداد و گفت که در سلامت به سر میبرم. درحالیکه من قرصهای روان گردان و الکل مصرف میکردم.
- شما در اظهاراتت بیان کردی که 2 انگیزه برای جنایت داشتی، یکی اینکه از زنها بدت میآمد و دیگر اینکه طلا و جواهرات نخستین قربانیت در شمال وسوسهات کرد تا مرتکب جنایت شوی. در این باره چه توضیحی داری؟
انگیزهام تنها سرقت نبود در آن زمان فکرم اصلا کار نمیکرد.
- سلامت روانی شما کاملا محرز است، پس سعی نکنید با این اظهارات دادگاه را به انحراف بکشید شما الان باید از اولیای دم دلجویی کنید؟
من شرمندهام که این کارها را کردم اما در بسیاری از قتلها هم قربانیانم اصلا طلا و پولی همراه نداشتند که من بخواهم از آن استفاده کنم.
- شما با همدستی همسرت این کار را میکردی؟
همسرم بیگناه است. برای اینکه بار گناهانم را کم کند اتهام همکاری با من را پذیرفت. من او را مجبور میکردم که اقدام بهفروش اموال کند. همسرم بیگناه در زندان است.
- اختفای اجساد را قبول داری؟
نه من بعد از کشتن سعی میکردم اجساد را در مسیر اتوبان یا محلهای شلوغ رها کنم که زودتر پیدا شوند.
- درست است که به قتلهای دیگری نیز اعتراف کردهای؟
نه آنها دروغ بود و من مرتکب همین 10 فقره قتل شدم.
- همسرت مدت طولانی خانه را ترک میکرد و پیش خانوادهات در قزوین میرفت. این خود بیانگر آن است که در جریان قتلها حضور داشته و بهخاطر اینکه تو با خیال راحت جنایات را مرتکب شوی، این کار را انجام میداده؟
نه او به خانه مادرم میرفت که به خواهرم درس بدهد. از طرفی چون تنها بود حوصلهاش سر میرفت به همین خاطر مدت طولانی در خانه مادرم میماند.
- شما هنگام بازسازی صحنه قتلها، همه این جنایتها را مو به مو توضیح دادی. آنها را قبول داری؟
بله.
- تا کلاس چندم درس خواندهای؟
پنجم دبستان.
- چرا ادامه تحصیل ندادی؟
بهخاطر اینکه یک موتور دزدیده بودم. من عاشق موتور بودم اما پدرم نمیتوانست برایم بخرد، همین سرقت باعث شد دیگر درس نخوانم.
در ادامه جلسه دادگاه بیگدلی، وکیل تسخیری متهم به قتل درحالیکه به سلامت روانی متهم ایراد وارد میکرد از دادگاه خواست تا تیمی از کارشناسان پزشکی قانونی یک بار دیگر متهم را برای سلامت روانی تحت معاینه قرار دهند.
او مدعی شد در صحبتهایی که با موکلش داشته است به این نتیجه رسیده که وی از کشتن افراد مورد نظر لذت میبرده و بعد از کشتن نیز احساس راحتی میکرده است.
من خبر نداشتم
بعد از اظهارات وکیل مدافع، همسر متهم ردیف اول پرونده در جایگاه قرار گرفت و با رد اتهام معاونت در 6 فقره قتل عمدی گفت: من از قتلها خبر نداشتم و نمیدانستم همسرم زنان زیادی را به قتل رسانده است. اما من فروش مال سرقتی را قبول دارم؛ چون همسرم مرا مجبور به این کار میکرد بارها بهخاطر اینکه به حرفش گوش نداده بودم مرا به باد کتک گرفته و بهشدت میزد.
وی در توضیح این ماجرا که برخی از اموال سرقتی را به مادرش بخشیده است، افزود: نه، من اموالی را به آنها هدیه ندادم و بابت اموالی هم که به آنها داده بودم از آنها پول گرفتم. مریم در ادامه جلسه گفت: همسرم به من اجازه نمیداد بابت اموالی که برای فروش به من میداد از او سؤالی بکنم اما یک بار به من گفت که این اموال را از یک مالخر خریداری کرده است و میخواهد که من آنها را بفروشم.
وی در ادامه در پاسخ به سؤال قاضی دادگاه مبنی بر اینکه قبلا گفته بودی بعد از دومین قتل در جریان جنایتها بودهای، اظهار کرد: من این حرفها را تحتفشار گفتم، تصور میکردم اگر این حرفها را بزنم همسرم را اعدام نمیکنند.
مریم درحالیکه مدعی بود هیچوقت به همسرش علاقهای نداشته است، گفت: دلیل اینکه زیاد به خانه مادرشوهرم میرفتم این بود که هم به خواهرشوهرم درس بدهم هم اینکه در آرایشگاه یکی از بستگانم مشغول بهکار شده بودم تا امید را کمتر ببینم. من او را دوست نداشتم و به زور با او ازدواج کرده بودم.
وی در پاسخ به سؤال قاضی دادگاه که دلیل تنفرت از امید چه بود، افزود: من دوست داشتم ادامه تحصیل بدهم. سن کمی داشتم که ازدواج کردم و قبل از ازدواج نیز امید به من قول ادامه تحصیل داده بود اما بعد از اینکه زندگی مشترکمان را آغاز کردیم او زیر قولش زد و همین باعث شد تا نسبت به وی دلخوری داشته باشم.
از طرفی بعد از ازدواجم بود که متوجه شدم او یک مرد سابقه دار است و بارها به اتهام سرقت دستگیر شده است، به همین خاطر چون به من دروغ گفته بود دوست نداشتم دیگر با او زندگی کنم.
مریم در ادامه درخصوص اینکه چرا به ماموران اطلاع نداده است که شوهرش اموال سرقتی را برای فروش در اختیار وی قرار میدهد نیز خطاب به قضات گفت: در آن زمان از آبروریزی میترسیدم. آقای قاضی تا روز دستگیری، من از جریان قتلها خبر نداشتم و تنها فکر میکردم همسرم طلاها و اموال مسروقه را از یک سارق میخرد و برای فروش در اختیار من قرار میدهد.
همسرم مرا تحتفشار روحی و روانی قرار میداد. او به من اجازه ملاقات با خانوادهام را نمیداد و گاهی اوقات نیز در را روی من قفل میکرد و بیرون میرفت به همین خاطر ترجیح میدادم از او دور باشم.
وی در پایان با اشاره به اینکه مشکلات مالی در زندگی برایمان سخت بود، افزود: بنزین سهمیهبندی شده بود و همسرم یک مسافرکش بود اجاره خانهها زیاد بود اما من هرگز حاضر نبودم که همسرم با کشتن افراد پول و طلاهای آنها را برایم بیاورد، به همین خاطر بدون اینکه همسرم بداند در یک آرایشگاه کار میکردم تا کمک خرج همسرم باشم.
قاضی عزیز محمدی باتوجه به دفاعیات متهمان پرونده اعلام ختم رسیدگی به این جلسه را اعلام کرد و جلسه غیرعلنی این پرونده را در دستور کار خود قرار داد. ساعتی بعد از اتمام جلسه رسیدگی به این پرونده جنجالی، قضات شعبه 71 دادگاه کیفری استان اقدام به صدور حکم کردند.
در حکم صادره، امید به اتهام 10 فقره قتل عمدی به 10 بار قصاص و به اتهام سرقت و فروش مال مسروقه به 3 سال زندان و تحمل 74 ضربه شلاق محکوم شد.
اولیای دم که از ساعات اولیه صبح در مقابل در شعبه تجمع کرده بودند هر یک در مورد اینکه چطور فرزندشان را از دست دادهاند حرف میزدند. آنها درحالیکه در پاسخ به خبرنگاران درخواست قصاص داشتند از اینکه فرزندشان به طرز فجیع به قتل رسیده بود ابراز ناراحتی میکردند.
درحالیکه حضور خبرنگاران و عکاسان روزنامهها و صداوسیما کاملا نمایان بود و عقربههای ساعت 10 و 30 دقیقه را نشان میداد، مریم، همسر جنایتکار سریالی که از سوی ماموران حفاظت میشد به داخل سالن اجتماعات انتقال یافت. دقایقی بعد نیز امید از در دیگری وارد سالن شد و در جایگاه متهمان قرار گرفت.
گفتوگو با قاتل
- فکر میکردی جلسه دادگاه به این صورت برگزار شود و این همه برای دادگاهت بیایند؟
نه، اینجا خیلی با کرج فرق میکند، فکر میکردم جلسه دادگاه مثل بازجویی در مقابل بازپرس باشد، اما فکر نمیکردم این همه خبرنگار، عکاس و خانواده مقتولان در دادگاه باشند.
- یادم میآید در مصاحبه قبلیمان در کرج گفتی که دلت میخواسته آدم مشهوری بشوی؟
آره، ولی دوست داشتم یک پزشک معروف باشم نه اینکه این طوری بهعنوان یک قاتل جنایتکار، این بدبختی است شهرت نیست.
- در طول این مدت در زندان چه کار میکردی؟
به خودم و زندگی که داشتم فکر میکردم، به اینکه چه زندگی نکبتی داشتهام.
- چرا در دادگاه از اولیای دم درخواست بخشش نکردی؟
میدانم که درخواست اعدام حق آنهاست و التماس فایدهای ندارد.
- در این مدت با همسرت ملاقات داشتهای؟
بله، فقط یک بار دیدمش، او را بیشتر از هرکسی دوست دارم او هم همینطور.
- اما او در دادگاه چیز دیگری گفت؟
او الان مجبور است این طوری حرف بزند، ما با علاقه با هم عروسی کردیم.
- از اینکه الان مقابل خانواده قربانیان قرار گرفتی چه احساسی داری؟
حرفهای آنها آزارم میدهد، من زندگی آنها را از هم پاشیدهام.
- در این مدت به آزادی فکر کردهای؟
نه، الان 17 ماه است که تنها زندگی میکنم، برای آدمی مثل من، رفتن به بند عمومی، یک آزادی است.
- اگر برگردی به سال 85 و بخواهی دوباره زندگیات را از سر بگیری چه میکنی؟
به زندگیام میچسبم و با همسرم زندگی پاکی را شروع میکنم. او برایم در زندگی خیلی فداکاری کرد ولی من بیچارهاش کردم.
- حرف آخر؟
حالا که توی زندان و در سلول انفرادی با خودم تنها شدهام، میفهمم که زندگی چقدر قشنگ بوده ولی من برای رسیدن به هوسهایم این زندگی را چطوری داغان کردم و یک عالمه آدم دیگر را هم بدبخت کردم، کاش خدا مرا هم ببخشد و بیامرزد.